فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

کاسه به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

ظرف گود

فونتیک فارسی

kaase
اسم
bowl, porringer, pan, jackpot

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

- کاسه‌ای پر از میوه

- a bowl full of fruits

- حواستان باشد وقتی سوپ را داخل کاسه می‌ریزید سرریز نشود.

- Be careful not to slop the soup when you pour it into the bowl.
شبیه به کاسه

فونتیک فارسی

kaase
اسم
any bowl-shaped thing, cup, socket, acetabulum

- چشم را از کاسه در آوردن

- to enucleate an eye socket

- آسیب به کاسه (پا) می‌تواند درد شدیدی ایجاد کند.

- An injury to the acetabulum can cause significant pain.
بیرونی‌ترین پوشش گل

فونتیک فارسی

kaase
اسم
گیاه‌شناسی calyx

- کاسه‌ی گل از جوانه‌ی درحال رشد محافظت می‌کند.

- The calyx of the flower protects the developing bud.

- کاسه‌ی سبزرنگ با گلبرگ‌های روشن تضاد زیبایی داشت.

- The vibrant calyx contrasted beautifully with the bright petals.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد کاسه

  1. مترادف:
    پیاله تاس جام راک ساغر ظرف قدح کاس

ارجاع به لغت کاسه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کاسه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کاسه

لغات نزدیک کاسه

پیشنهاد بهبود معانی