kabab, kebab, roast, kebob, barbecue, broil, grill, en brochette
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بوی وسوسهانگیز کباب
the tantalizing odor of kabab
دود کباب بسیار اشتهاآور بود.
The smoke of the kebab was very appetizing.
کباب مرغ
chicken broil
کباب قلوه و جگر
kidney and liver kebab
یک طرف کباب سوخته و طرف دیگر آن خام بود.
One side of the kebab was scorched and the other side was raw.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کباب» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کباب