drawer
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
خواهرم دوباره قاشقها را با سروصدای زیاد توی کشو ریخت.
My sister clattered the spoons back into the drawer.
پروندهها را در کشو بگذار.
Put the files in the drawer.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کشو» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کشو