آخرین به‌روزرسانی:

کلک به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / kalak /

trick, cheat, ruse, trap, hoax, ploy, scheme, artifice, wile, fraud, deceit, spoof, imposition, sham, dodge, gimmick, prank, caper, stunt

حیله، نیرنگ، حقه، شیطنت

این کلک مار سودابه است

this is the kind of trick Sudabeh would use

خبر بیماری او کلک بود

the news of his illness was a hoax

صفت
فونتیک فارسی / kalak /

deceitful, tricky, fraudulent, gimmicky

نیرنگباز، اهل حقه‌بازی یا شیطنت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

برادرش خیلی کلک است

his brother is very tricky

کلک (کسی یا چیزی) را کندن

to put an end to, to make short work of, to get rid of, to dispatch

نمونه‌جمله‌های بیشتر

کلک سوار کردن

to play a trick (on), to hoodwink, to engage in a con job

اسم
فونتیک فارسی / kalak /

raft, raft or float supported by inflated skins, barge

وسیله‌ی نقلیه‌ی شناور
اسم
فونتیک فارسی / kelk /

pen

قلم
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد کلک

  1. مترادف:
    جهاز زورق قایق کرجی
  1. مترادف:
    حقه حقه‌بازی گول
  1. مترادف:
    حقه‌باز نیرنگ‌باز
  1. مترادف:
    بوف بوم جغد
  1. مترادف:
    غوزه
  1. مترادف:
    شوم نامیمون نامبارک
  1. مترادف:
    آدر نشتر نیشتر
  1. مترادف:
    پیزر
  1. مترادف:
    دردسر صداع
  1. مترادف:
    خامه قلم نی

ارجاع به لغت کلک

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کلک» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کلک

لغات نزدیک کلک

پیشنهاد بهبود معانی