commode, wardrobe, chest of drawers, lowboy, closet, cabinet, cupboard
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او پالتو مرا در کمد آویخت.
She hung my overcoat in the closet.
لطفاً پول یا اشیای قیمتی را در کمد نگذارید.
Please do not leave money or valuables in the closet.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کمد» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کمد