droughty, dry, arid, not juicy
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مناظر بیابانی کمآب و بیحاصل بودند.
The desert landscape was dry and barren.
کشاورزان در مناطق کمآب کشور برای کشت محصولات با مشکل مواجه هستند.
Farmers struggle to grow crops in the arid regions of the country.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کمآب» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کمآب