to lose, to miss, to mislay, to misplace, to incure a loss
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او پساز گم کردن پاسپورتش در موقعیت دشواری قرار گرفت.
He found himself in a sticky situation after losing his passport.
با گم کردن کلید ماشین، بدبیاری خود را تشدید کرد.
He compounded his misfortune by losing his car key.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «گم کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گم کردن