۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

گوشتی به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / gooshti /

fleshy, sarcous, consisting of meat, flashly, sarcoid, meaty, plump, chubby

مربوط به گوشت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

میوه‌ی گوشتی رسیده و آماده‌ی خوردن بود.

The fleshy fruit was ripe and ready to eat.

او غذاهای گوشتی را به سالادهای سبک ترجیح می‌داد.

He preferred sarcous meals over light salads.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت گوشتی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «گوشتی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گوشتی

لغات نزدیک گوشتی

پیشنهاد بهبود معانی