آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

گوشتی به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / gooshti /

fleshy, sarcous, consisting of meat, flashly, sarcoid, meaty, plump, chubby

fleshy

sarcous

consisting of meat

flashly

sarcoid

meaty

plump

chubby

مربوط به گوشت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

میوه‌ی گوشتی رسیده و آماده‌ی خوردن بود.

The fleshy fruit was ripe and ready to eat.

او غذاهای گوشتی را به سالادهای سبک ترجیح می‌داد.

He preferred sarcous meals over light salads.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت گوشتی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «گوشتی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گوشتی

لغات نزدیک گوشتی

پیشنهاد بهبود معانی