موقعیت سخت و دشوار یا آدمی که از او خوشمان نمیآید (که مجبور به تحمل و پذیرش آن هستیم)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Caring for her aging parents has become a heavy cross to bear.
مراقبت از پدر و مادر سالخوردهاش تبدیل به موقعیتی سخت و دشوار برای تحمل شده است.
She found her chronic illness to be a heavy cross to bear.
او متوجه شد که بیماری مزمنش موقعیت سختی است که باید تحمل کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «a (heavy) cross to bear» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/a-heavy-cross-to-bear