با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Airport

ˈerpɔːrt ˈeəpɔːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    airports

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable A1
    سفر فرودگاه
    • - I arrived at the airport two hours before my flight.
    • - دو ساعت قبل از پرواز به فرودگاه رسیدم.
    • - The airport lounge was a comfortable place to relax before my flight.
    • - سالن فرودگاه مکانی راحت برای استراحت قبل از پرواز من بود.
    • - The airport was bustling with travelers.
    • - فرودگاه پر از مسافر بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد airport

  1. noun center for transportation by air
    Synonyms: aerodome, airdrome, airfield, airstrip, hangar, helipad, heliport, home plate, installation, landing strip, runway, strip

ارجاع به لغت airport

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «airport» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/airport

لغات نزدیک airport

پیشنهاد بهبود معانی