فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Armchair

ˈɑːrmtʃer / / ˌɑːrmˈtʃer ˈɑːmtʃeə / / ˌɑːmˈtʃeə ˈɑːmtʃeə / / ˌɑːmˈtʃeə

شکل جمع:

armchairs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective countable

(دارای دانش درمورد چیز به‌خصوص نه از راه مشاهده و تجربه و عمل بلکه از طریق غیرمستقیم مثل خواندن یا شنیدن تجربیات دیگران) نظری، پشت میز نشین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

an armchair traveller

مسافر تخیلی

an armchair anthropologist

مردم‌شناسی که از صندلی خود تکان نخورده (و بین مردم نرفته)

نمونه‌جمله‌های بیشتر

an armchair general

سرلشگر جنگ‌ندیده

an armchair agricultural engineer

مهندس کشاورزی پشت‌میز‌نشین

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد armchair

  1. noun easy chair
    Synonyms:
    recliner easy chair elbow chair wing chair Morris chair captain's chair

ارجاع به لغت armchair

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «armchair» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/armchair

لغات نزدیک armchair

پیشنهاد بهبود معانی