امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Auto

    ˈɒːtoʊ ˈɒːtoʊ ˈɔːtəʊ ˈɔːtəʊ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      autos

    معنی‌ها

    noun C1
    پیوندی است به معنی (خود - وابسته به خود - خودکار)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    noun
    خودرو، ماشین‌سواری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد auto

    1. noun automobile
      Synonyms: car, vehicle, passenger car, motor car, wheels

    ارجاع به لغت auto

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «auto» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/auto

    لغات نزدیک auto

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند