فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Autistic

ɒˈtɪstɪk ɔːˈtɪstɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    autistics
  • صفت تفضیلی:

    more autistic
  • صفت عالی:

    most autistic

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    پزشکی روان‌پزشکی روان‌شناسی سلامت روان مبتلا به اوتیسم، اوتیستیک
    • - an autistic child
    • - کودک مبتلا به اوتیسم
    • - The autistic man had difficulty understanding nonverbal cues.
    • - این مرد مبتلا به اوتیسم در درک نشانه‌های غیرکلامی مشکل داشت.
    • - The teacher provided extra support to the autistic student during class to help him succeed.
    • - این معلم در طول کلاس از دانش‌آموز اوتیستیک حمایت بیشتری کرد تا به موفقیت او کمک کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد autistic

  1. noun
    Synonyms: mopey

ارجاع به لغت autistic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «autistic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/autistic

لغات نزدیک autistic

پیشنهاد بهبود معانی