فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Automotive

ˌɑːt̬əˈmoʊt̬ɪv ˌɔːtəˈməʊtɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    خودرو، مربوط به وسایل نقلیه خودرو
    • - the automotive industry
    • - صنعت اتومبیل سازی
    • - automotive principles
    • - اصول خودپیشرانی (تحرک خود به خود)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد automotive

  1. adjective Containing within itself the means of propulsion or movement
    Synonyms: self-propelled, self-propelling

ارجاع به لغت automotive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «automotive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/automotive

لغات نزدیک automotive

پیشنهاد بهبود معانی