آخرین به‌روزرسانی:

Balding

ˈbɑːldɪŋ ˈbɔːldɪŋ

معنی و نمونه‌جمله

adjective

درحال کچل یا تاس شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

a balding man of forty

مرد چهل ساله‌ی دچار ریزش مو

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد balding

  1. adjective becoming bald, especially having male pattern baldness
    Synonyms:
    thinning thin sparse scant tonsured

ارجاع به لغت balding

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «balding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/balding

لغات نزدیک balding

پیشنهاد بهبود معانی