آخرین به‌روزرسانی:

Ballet Dancer

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun phrase countable

رقصنده‌ی باله، بالرین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

I felt weightless, light as a ballet dancer.

مثل یک رقصنده‌ی باله احساس بی‌وزنی و سبکی کردم.

I trained as a ballet dancer.

من آموزش رقص باله دیدم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ballet dancer

  1. noun person who performs graceful dance
    Synonyms:
    dancer hoofer danseur danseuse coryphee prima ballerina figurant figurante company

ارجاع به لغت ballet dancer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ballet dancer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ballet-dancer

لغات نزدیک ballet dancer

پیشنهاد بهبود معانی