فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bareness

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

لختی، عریانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

bareness of his body

عریانی بدنش

Its chief characteristic is the bareness and aridity of its surface.

ویژگی اصلی آن عریانی و خشکی سطحش است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bareness

  1. noun state of being unclothed
    Synonyms:
    nakedness nudity undress starkness unadornment dishabille
    Antonyms:
    clothed

ارجاع به لغت bareness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bareness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bareness

لغات نزدیک bareness

پیشنهاد بهبود معانی