شکل جمع:
bedsidesکنار بستر، بالین
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The nurse stood by the bedside.
پرستار در کنار بستر ایستاد.
a bedside table
میز کنار بستر
Dr. David has good bedside manners.
دکتر دیوید نسبت به بیماران بستری خوشرفتار است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bedside» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bedside