فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bedside

ˈbedsaɪd ˈbedsaɪd

شکل جمع:

bedsides

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

کنار بستر، بالین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The nurse stood by the bedside.

پرستار در کنار بستر ایستاد.

a bedside table

میز کنار بستر

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Dr. David has good bedside manners.

دکتر دیوید نسبت به بیماران بستری خوش‌رفتار است.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت bedside

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bedside» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bedside

لغات نزدیک bedside

پیشنهاد بهبود معانی