شکل جمع:
bezoarsپزشکی بنداک، بزوار، سنگ پادزهر (غذای باقیماندهی سفتشده که کاملاً به روده تخلیه نمیشود و مقداری از آن در معده باقی میماند.)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
The doctor removed the bezoar from the patient's stomach during surgery.
پزشک در حین جراحی، بنداک را از معدهی بیمار خارج کرد.
Some people mistakenly believe that bezoars can cure poisonings.
برخی افراد به اشتباه معتقدند که بزوارها میتوانند مسمومیتها را درمان کنند.
جانورشناسی پازن، پاژَن (نوعی بز وحشی)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Hunters are on a mission to track down a rare bezoar for scientific research purposes.
شکارچیان در ماموریتی برای ردیابی یک پازن نادر برای اهداف تحقیقاتی علمی هستند.
I was fortunate enough to observe a magnificent bezoar grazing peacefully on the mountainside.
من بسیار خوششانس بودم که یک پاژَن زیبا را درحال چرا در دامنهی کوه دیدم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bezoar» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bezoar