با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Bezzle

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive
    انگلیسی بریتانیایی حیف‌ومیل کردن، هدر دادن (پول)
    • - She bezzled all her savings on unnecessary purchases.
    • - تمام پس‌انداز خود را با خریدهای غیرضروری هدر داد.
    • - The employee was fired for bezzling company funds.
    • - این کارمند به دلیل حیف‌ومیل کردن وجوه شرکت اخراج شد.
  • verb - intransitive
    انگلیسی بریتانیایی تا خرخره نوشیدن، تا خرخره خوردن
    • - After a long day at work, he decided to bezzle a few beers.
    • - پس از یک روز طولانی در محل کار، تصمیم گرفت چند آبجو را تا خرخره بنوشد.
    • - The group of friends loved to bezzle on pizza.
    • - گروه دوستان دوست داشتند تا خرخره پیتزا بخورند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت bezzle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bezzle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bezzle

لغات نزدیک bezzle

پیشنهاد بهبود معانی