وعده غذایی بزرگ، غذای مفصل
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We had a big meal to celebrate their anniversary.
ما برای جشن سالگرد آنها یک وعده غذایی مفصل خوردیم.
I'm not very hungry; I had a big meal earlier.
خیلی گرسنه نیستم؛ زودتر یک وعده غذای مفصل خوردم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «big meal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/big-meal