با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Bike

    baɪk baɪk
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      biked

    • شکل سوم:

      biked

    • سوم‌شخص مفرد:

      bikes

    • وجه وصفی حال:

      biking

    • شکل جمع:

      bikes

    معنی‌ها

    noun countable A1
    bike, دوچرخه
    دوچرخه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    noun countable
    bike, موتور، موتور سیکلت
    موتور، موتور سیکلت
    countable
    کندوی زنبو عسل
    noun uncountable
    انبوه، جمعیت
    verb - intransitive
    دوچرخه سواری کردن
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد bike

    1. verb Ride a bicycle
      Synonyms: cycle, pedal, bicycle, wheel
    2. noun A wheeled vehicle that has two wheels and is moved by foot pedals
      Synonyms: bicycle, motorcycle, wheel, cycle

    ارجاع به لغت bike

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «bike» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bike

    لغات نزدیک bike

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی