فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Boot Camp

ˈbuːtˈkæmp buːtkæmp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    boot camps

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
انگلیسی آمریکایی پادگان آموزشی، اردوگاه تعلیمات نظامی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He excelled in all the physical challenges at boot camp.
- او در تمام چالش‌های فیزیکی پادگان آموزشی برتر بود.
- He made some lifelong friends at boot camp.
- او در اردوگاه آموزشی دوستانی مادام‌العمر پیدا کرد.
noun countable uncountable
کانون اصلاح و تربیت
- The troubled teen was sent to a boot camp for rehabilitation.
- نوجوان مشکل‌دار برای بازپروری به کانون اصلاح و تربیت فرستاده شد.
- The boot camp's strict regimen is designed to break down negative behaviors.
- برنامه‌ی سخت‌گیرانه‌ی کانون اصلاح و تربیت برای از بین بردن رفتارهای منفی طراحی شده است.
noun countable uncountable
اردوی تمرینی، برنامه‌ی ورزشی
- This intense boot camp is designed for people who want to get fit in a short time.
- این دوره‌ی تمرینی فشرده برای افرادی طراحی شده که می‌خواهند در مدت کوتاهی تناسب اندام پیدا کنند.
- In this tough boot camp, endurance and aerobic exercises are combined.
- در این برنامه‌ی ورزشی سنگین، تمرینات استقامتی و هوازی ترکیب شده‌اند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد boot camp

  1. noun basic training camp
    Synonyms:
    military training recruit training facility

ارجاع به لغت boot camp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «boot camp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/boot-camp

لغات نزدیک boot camp

پیشنهاد بهبود معانی