فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Boot Up

bʊt ʌp buːt ʌp

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb B2

کامپیوتر روشن کردن، بالا آمدن، راه‌اندازی کردن، بوت کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

It takes a few minutes to boot up the gaming console.

چند دقیقه طول می‌کشد تا کنسول بازی راه‌اندازی شود.

Don't forget to boot up the system before using the printer.

فراموش نکنید که قبل‌از استفاده از چاپگر، سیستم را روشن کنید.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت boot up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «boot up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/boot-up

لغات نزدیک boot up

پیشنهاد بهبود معانی