فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Bootee

ˈbuːti ˈbuːti
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: bootie

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    پوشاک چکمه‌ی کودک، جوراب نرم کوتاه
    • - She knitted a pair of bootees for her newborn niece.
    • - او یک جفت چکمه‌ی کودک برای خواهرزاده‌اش که تازه متولد شده بود، بافت.
    • - The baby's tiny feet were snugly tucked into soft bootees.
    • - پاهای کوچک کودک به‌خوبی در چکمه‌های نرم فرو رفته بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت bootee

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bootee» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bootee

لغات نزدیک bootee

پیشنهاد بهبود معانی