شکل جمع:
brain fartsناپسند هَنگ ذهنی، قفل مغزی (حالتی که فرد ناگهان چیزی را فراموش میکند، اشتباهی بامزه مرتکب میشود و یا برای لحظهای تمرکز ذهنیاش را از دست میدهد)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She had a brain fart and put her keys in the fridge.
یه لحظه هَنگ کرد و کلیداشو توی یخچال گذاشت!
Sorry, that was a total brain fart — I meant to say Tuesday, not Thursday.
ببخشید، کامل قاطی کردم — منظورم سهشنبه بود نه پنجشنبه.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «brain fart» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brain-fart