فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Brain Fart

ˈbreɪn ˌfɑːrt ˈbreɪn ˌfɑːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    brain farts

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal
ناپسند هَنگ ذهنی، قفل مغزی (حالتی که فرد ناگهان چیزی را فراموش می‌کند، اشتباهی بامزه مرتکب می‌شود و یا برای لحظه‌ای تمرکز ذهنی‌اش را از دست می‌دهد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- She had a brain fart and put her keys in the fridge.
- یه لحظه هَنگ کرد و کلیداشو توی یخچال گذاشت!
- Sorry, that was a total brain fart — I meant to say Tuesday, not Thursday.
- ببخشید، کامل قاطی کردم — منظورم سه‌شنبه بود نه پنج‌شنبه.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد brain fart

  1. noun a brief mental lapse or failure to remember something, often in a silly or embarrassing way; a temporary moment of forgetfulness, confusion, or absentmindedness

ارجاع به لغت brain fart

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brain fart» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brain-fart

لغات نزدیک brain fart

پیشنهاد بهبود معانی