فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Brain Fog

ˈbreɪn ˌfɑːɡ ˈbreɪn ˌfɒɡ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

پزشکی مه مغزی، اختلال فکری، عدم وضوح ذهنی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

His brain fog made it difficult to focus on the task at hand.

اختلال فکری او تمرکز روی کار را دشوار می‌کرد.

She tried to combat her brain fog with hydration and rest.

او سعی کرد با هیدراتاسیون و استراحت با مه مغزی خود مبارزه کند.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت brain fog

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brain fog» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brain-fog

لغات نزدیک brain fog

پیشنهاد بهبود معانی