آخرین به‌روزرسانی:

Bricolage

ˈbrɪkəˌlɑʒ ˈbrɪkəˌlɑːʒ

شکل جمع:

bricolages

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

هنر بریکولاژ، بداهه‌سازی، سرهم‌بندی (ساخت، اصلاح یا ترکیب چیزهای جدید با استفاده از وسایل در دسترس)

Many traditional crafts are based on the principle of bricolage.

بسیاری از صنایع دستی سنتی براساس اصل بریکولاژ ساخته می‌شوند.

Through bricolage, she transformed discarded items into beautiful furniture.

با استفاده از بریکولاژ، او وسایل دورریخته‌شده را به مبلمان زیبایی تبدیل کرد.

noun countable

هنر بریکولاژ، اثر بداهه‌پردازی‌شده، ساخته‌ی سرهم‌بندی‌شده، اثر تلفیقی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Her living room is a bricolage of vintage and contemporary styles.

اتاق نشیمن او تلفیقی از سبک‌های قدیمی و مدرن است.

The artist’s latest bricolage is made from wood, glass, and metal scraps.

آخرین اثر بریکولاژ این هنرمند از قطعات چوب، شیشه و فلز ساخته شده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bricolage

  1. noun the act of creating something using a variety of available materials, often in an improvised or resourceful way
  1. noun an object, artwork, or structure that has been assembled from diverse or repurposed materials

ارجاع به لغت bricolage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bricolage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bricolage

لغات نزدیک bricolage

پیشنهاد بهبود معانی