دگرگونی ایجاد کردن، تحول به وجود آوردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The new leadership hopes to bring about a transformation of the company's culture.
رهبری جدید امیدوار است تحولی در فرهنگ شرکت ایجاد کند.
Education can bring about a transformation in people's lives.
آموزش می تواند دگرگونی در زندگی افراد ایجاد کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bring about a transformation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bring-about-a-transformation