-
Countable
Noun
(حلقهی فلزی دارای دهانهی فنردار برای اتصال سریع و برگشتپذیر دهانه) کارابین
-
- I attached my keys to my belt loop with a carabiner.
- - کلیدهایم را با کارابین به حلقهی کمربندم وصل کردم.
-
- The mountain climber attached a karabiner to the rope for extra safety.
- - این کوهنورد بهمنظور ایمنی بیشتر یک کارابین را به طناب متصل کرد.