-
Countable
Noun
سرباز سوارهنظام دارای تفنگ کارابین، سرباز مسلح دارای سلاح کارابین
-
- fifty carabineers
- - پنجاه سرباز دارای تفنگ کارابین
-
- We passed the night, in the house of a carabinier, a tall athletic figure, who met us at the gate, armed with a gun.
- - شب را در خانهی یکی از تفنگچیهای کارابین گذراندیم، مردی بلندقامت و ورزشکار که با اسلحه ما را در دروازه ملاقات کرد.