فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Carpal

ˈkɑːrpəl ˈkɑːpəl

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

کالبدشناسی مربوط به مچ دست، مچی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

مشاهده

He consulted a specialist for his carpal pain.

او برای درد مچ دستش با متخصص مشورت کرد.

The carpal tunnel syndrome caused her significant discomfort in her wrist.

سندرم تونل کارپال باعث ناراحتی قابل توجهی در مچ دست او شد.

noun

کالبدشناسی استخوان مچ دست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The carpal plays a crucial role in hand movement.

استخوان مچ در حرکت دست نقش مهمی ایفا می‌کند.

He used a splint to stabilize his injured carpal.

او برای ثابت نگه داشتن استخوان مچ دست آسیب‌دیده‌اش از آتل استفاده کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد carpal

  1. noun any of the eight small bones of the wrist of primates
    Synonyms:
    wrist bone carpal-bone
  1. adjective relating to the carpus

ارجاع به لغت carpal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «carpal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/carpal

لغات نزدیک carpal

پیشنهاد بهبود معانی