۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Carpal

ˈkɑːrpəl ˈkɑːpəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
کالبدشناسی مربوط به مچ دست، مچی link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- He consulted a specialist for his carpal pain.
- او برای درد مچ دستش با متخصص مشورت کرد.
- The carpal tunnel syndrome caused her significant discomfort in her wrist.
- سندرم تونل کارپال باعث ناراحتی قابل توجهی در مچ دست او شد.
noun
کالبدشناسی استخوان مچ دست
- The carpal plays a crucial role in hand movement.
- استخوان مچ در حرکت دست نقش مهمی ایفا می‌کند.
- He used a splint to stabilize his injured carpal.
- او برای ثابت نگه داشتن استخوان مچ دست آسیب‌دیده‌اش از آتل استفاده کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد carpal

  1. noun any of the eight small bones of the wrist of primates
    Synonyms:
    wrist bone carpal-bone
  1. adjective relating to the carpus

ارجاع به لغت carpal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «carpal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/carpal

لغات نزدیک carpal

پیشنهاد بهبود معانی