شکل جمع:
wrist bonesشکل نوشتاری دیگر این لغت: wristbone
کالبدشناسی استخوان مچ دست
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالبدشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She felt a sharp pain in her wrist bone after the fall.
پساز سقوط، در استخوان مچ دستش درد شدیدی احساس کرد.
The doctor examined the patient's wrist bone for any fractures.
پزشک استخوان مچ دست بیمار را برای هرگونه شکستگی معاینه کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wrist bone» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wrist-bone