با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Cedar

    ˈsiːdər ˈsiːdə
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      cedars

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    گیاه‌شناسی سدر (درختی از جنس Cedrus و تیره‌ی مخروطیان که شباهت زیادی با کاج دارند)
    لیست واژگان گیاه شناسی به انگلیسی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    - Many birds made their nests high up in the branches of the towering cedar trees.
    - پرندگان بسیاری لانه‌های خود را در بالای شاخه‌های درختان سدر سربه‌فلک کشیده ساخته‌اند.
    - We found solace in sitting beneath a massive cedar.
    - آرامش را در نشستن زیر سدری عظیم یافتیم.
    noun uncountable
    چوب سدر
    - The carpenter used cedar for the framework of the bookshelf.
    - نجار برای چارچوب قفسه‌ی کتاب از چوب سدر استفاده کرد.
    - The ancient book was bound with a cover made of cedar.
    - کتاب باستانی با جلدی از چوب سدر صحافی شده بود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد cedar

    1. noun Durable aromatic wood of any of numerous cedar trees; especially wood of the red cedar often used for cedar chests
      Synonyms: deodar, evergreen, cedarwood, cedar tree, sabine, savin, tree, wood
    2. noun Any cedar of the genus Cedrus
      Synonyms: cedar tree, true cedar

    ارجاع به لغت cedar

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «cedar» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cedar

    لغات نزدیک cedar

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی