شکل جمع:
cmosCMO مخفف عبارت Chief Marketing Officer است.
کسبوکار مدیر ارشد بازاریابی، مدیر بازاریابی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The CMO presented the new marketing strategy at the annual conference.
مدیر بازاریابی، استراتژی بازاریابی جدیدی را در کنفرانس سالانه ارائه کرد.
The CMO's innovative approach significantly increased sales.
رویکرد نوآورانهی مدیر ارشد بازاریابی، فروش را به میزان قابلتوجهی افزایش داد.
She was recently promoted to CMO after her successful campaign.
او پساز کمپین موفقیتآمیز خود، بهتازگی به مدیر ارشد بازاریابی ارتقا یافت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «CMO» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cmo