فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Comorbidity

ˌkoʊmɔːrˈbɪdət̬i ˌkəʊmɔːˈbɪdəti

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

پزشکی (وجود همزمان دو بیماری در یک فرد) چندابتلایی، هم‌آیندی، هم‌بودی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The doctor noted that the patient had a comorbidity of diabetes and hypertension.

پزشک متذکر شد که بیمار مبتلا به هم‌آیندی دیابت و فشارخون بالا بود.

The study aimed to explore the relationship between obesity and various comorbidity.

این مطالعه با هدف بررسی رابطه بین چاقی و چندابتلایی مختلف انجام شد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت comorbidity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «comorbidity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/comorbidity

لغات نزدیک comorbidity

پیشنهاد بهبود معانی