فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Confluent

kanˈfluːənt ˈkɒnflʊənt

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective

هم‌ریز، باهم جاری‌شونده، متلاقی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

confluent streams

جویبارهای هم‌ریز

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد confluent

  1. adjective meeting
    Synonyms:
    connecting joining coming together concurrent mingling convergent flowing coalescent

ارجاع به لغت confluent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «confluent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/confluent

لغات نزدیک confluent

پیشنهاد بهبود معانی