با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Contraindication

ˌkɑːntrəˌɪndəˈkeɪʃn ˌkɒntrəˌɪndɪˈkeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
پزشکی منع مصرف، ضد اندیکاسیون
- The patient's severe allergy to the medication was a contraindication for using that specific treatment.
- آلرژی شدید بیمار به این دارو منع مصرف برای استفاده از آن درمان خاص بود.
- Due to her medical history, surgery was considered a contraindication.
- با توجه به سابقه‌ی پزشکی وی، جراحی به عنوان ضد اندیکاسیون در نظر گرفته شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد contraindication

  1. noun (medicine) a reason that makes it inadvisable to prescribe a particular drug or employ a particular procedure or treatment
    Antonyms: indication

ارجاع به لغت contraindication

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «contraindication» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/contraindication

لغات نزدیک contraindication

پیشنهاد بهبود معانی