فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

CTO

ˌsiːtiːˈoʊ ˌsiːtiːˈoʊ ˌsiːtiːˈəʊ ˌsiːtiːˈəʊ

توضیحات:

CTO مخفف عبارت Chief Technology Officer است.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

abbreviation noun uncountable

تکنولوژی کسب‌وکار مدیر ارشد فناوری، مدیر فناوری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Our startup is looking to hire a skilled CTO with experience in AI.

استارتاپ ما به‌دنبال استخدام یک مدیر فناوری کارآزموده و دارای تجربه در زمینه‌ی هوش مصنوعی است.

The CTO's leadership has significantly improved our product's performance.

رهبری مدیر ارشد فناوری به‌طور قابل‌توجهی عملکرد محصول ما را بهبود بخشیده است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

During the meeting, the CTO emphasized the importance of cybersecurity.

در این دیدار، مدیر ارشد فناوری بر اهمیت امنیت سایبری تاکید کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد CTO

  1. noun someone with a high position in a business who is responsible for technical and scientific issues
    Synonyms:
    chief technology officer

ارجاع به لغت CTO

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «CTO» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cto

لغات نزدیک CTO

پیشنهاد بهبود معانی