امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Cypress

    ˈsaɪprɪs ˈsaɪprɪs
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      cypresses

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    cypress, سَرو، درخت سَرو
    گیاه‌شناسی سَرو، درخت سَرو link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - Cypress trees are often found near rivers and lakes.
    - درختان سرو معمولاً در نزدیکی رودخانه‌ها و دریاچه‌ها یافت می‌شوند.
    - In some cultures, cypresses symbolize mourning and loss.
    - در برخی فرهنگ‌ها، درختان سرو نماد سوگواری و از دست دادن هستند.
    noun countable
    چوب سَرو، چوب درخت سَرو
    - Cypress has a pleasant aroma.
    - چوب درخت سرو عطر خوشایندی دارد.
    - Cypress is often used for making furniture.
    - چوب سرو اغلب برای ساخت مبلمان کاربرد دارد.
    noun countable
    شاخه‌ی درخت سَرو، شاخه‌ی سَرو
    - The cypresses swayed gently in the spring.
    - شاخه‌های سرو به‌آرامی در بهار تکان می‌خوردند.
    - The birds often build their nests among the cypresses.
    - این پرندگان معمولاً لانه‌های خود را در میان شاخه‌های سرو می‌سازند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد cypress

    1. noun Any of numerous evergreen conifers of the genus Cupressus of north temperate regions having dark scalelike leaves and rounded cones
      Synonyms:
      cypress tree

    ارجاع به لغت cypress

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «cypress» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cypress

    لغات نزدیک cypress

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه