امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dabs

dæbz dæbz dæbz dæbz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

plural
اثر انگشت، اثر انگشت‌نگاری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dabs

  1. noun A small quantity of something moist or liquid
    Synonyms:
    spots drops splashes taps trifles bits smears specks shreds portions scruples scraps pecks jots grains lumps fragments hits drams dots flounders dashes crumbs flatfishes particles ounces molecules daubs mites iotas blotches
    Antonyms:
    masses
  1. noun A person with a high degree of knowledge or skill in a particular field
    Synonyms:
    whizzes masters authorities aces wizards professionals experts adepts
  1. verb Apply (usually a liquid) to a surface
    Synonyms:
    pats smudges swabs daubs smears plasters pecks taps besmears

ارجاع به لغت dabs

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dabs» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dabs

لغات نزدیک dabs

پیشنهاد بهبود معانی