تحلیلبرنده، فاسدکننده، فرسایشی، زوالآور، روبهوخامت، تخریبکننده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The doctors confirmed it was a degenerative spine disease.
پزشکان تأیید کردند که بیماری ستون فقرات او روبهوخامت است.
There is no known cure for many degenerative neurological disorders.
برای بسیاری از بیماریهای تحلیلبرندهی عصبی درمان قطعی وجود ندارد.
the degenerative effects of brutality
آثار تباهکنندهی خشونت و ظلم
the degenerative conditions of the nervous system
شرایط رو به وخامت دستگاه سلسلهی اعصاب
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «degenerative» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/degenerative