آخرین به‌روزرسانی:

Denture

ˈdent͡ʃər ˈdent͡ʃə

شکل جمع:

dentures

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

دندان مصنوعی‌گذاری، یکدست دندان مصنوعی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Does he wear dentures?

آیا او دندان مصنوعی دارد؟

Every night he puts his dentures in a glass.

هر شب دندان‌های (مصنوعی) خود را در لیوان می‌گذارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد denture

  1. noun a dental appliance that artificially replaces missing teeth
    Synonyms:
    plate dental plate

ارجاع به لغت denture

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «denture» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/denture

لغات نزدیک denture

پیشنهاد بهبود معانی