به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Denture

ˈdent͡ʃər ˈdent͡ʃə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    dentures

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    دندان مصنوعی‌گذاری، یکدست دندان مصنوعی
    • - Does he wear dentures?
    • - آیا او دندان مصنوعی دارد؟
    • - Every night he puts his dentures in a glass.
    • - هر شب دندان‌های (مصنوعی) خود را در لیوان می‌گذارد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد denture

  1. noun A dental appliance that artificially replaces missing teeth
    Synonyms: dental plate, plate

ارجاع به لغت denture

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «denture» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/denture

لغات نزدیک denture

پیشنهاد بهبود معانی