امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Diaphragm

ˈdaɪəfræm ˈdaɪəfræm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
میان‌پرده، میان‌بند، حجاب حاجز، پرده دل، دیافراگم، حجاب یا پرده گذاردن، (در عکاسی)دریچه نور را بستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- diaphragmalgia
- درد حجاب
- the diaphragm of a plant stem
- تراشامه‌ی ساقه‌ی گیاه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد diaphragm

  1. noun A mechanical device in a camera that controls size of aperture of the lens
    Synonyms:
    stop
  1. noun (anatomy) a muscular partition separating the abdominal and thoracic cavities; functions in respiration
    Synonyms:
    midriff
  1. noun A contraceptive device consisting of a flexible dome-shaped cup made of rubber or plastic; it is filled with spermicide and fitted over the uterine cervix
    Synonyms:
    pessary contraceptive diaphragm

ارجاع به لغت diaphragm

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «diaphragm» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/diaphragm

لغات نزدیک diaphragm

پیشنهاد بهبود معانی