به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Dickey

ˈdɪki ˈdɪki
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    خر، یقه پیراهن، پیش‌بند، زوج یا زوجه، با وضع نامرغوب، پرنده کوچک
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dickey

  1. noun A man's detachable insert (usually starched) to simulate the front of a shirt
    Synonyms: dickie, dicky, dickey-seat, dickie-seat, dicky-seat, shirtfront
  2. adjective (British informal) faulty; - John le Carre
    Synonyms: dicky

ارجاع به لغت dickey

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dickey» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dickey

لغات نزدیک dickey

پیشنهاد بهبود معانی