گذشتهی ساده:
dotedشکل سوم:
dotedسومشخص مفرد:
dotesوجه وصفی حال:
dotingعشق ابلهانه ورزیدن، پرتگویی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He is only 75, but he is already doting.
او فقط 75 سال دارد؛ ولی از حالا خرف شده است.
The old man doted on his youthful wife.
پیرمرد والهی همسر جوان خود بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dote» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dote