ناودان (لولهای برای زهکشی)، لولهی فاضلاب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I saw a small bird perched on the drainpipe.
پرندهی کوچکی را دیدم که روی ناودان نشسته بود.
The plumber installed a new drainpipe to fix the leak in the bathroom.
لولهکش یک لولهی فاضلاب جدید برای رفع نشتی در حمام نصب کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «drainpipe» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/drainpipe