آخرین به‌روزرسانی:

Drifty

معنی و نمونه‌جمله

adjective

دارای انباشتگی (یا دارای تمایل به انباشته شدن)، رانه‌گرای، رانه‌دار، پشته‌پشته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

In some places the snow has become drifty.

در برخی جاها برف انباشته شده است.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت drifty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «drifty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/drifty

لغات نزدیک drifty

پیشنهاد بهبود معانی