فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Efferent

ˈefərənt ˈefərənt

معنی و نمونه‌جمله

adjective

بیرون‌بر، وابر، رگ بیرون ر، وابران

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

afferent and efferent nerves

پیهای آوران و وابران

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد efferent

  1. adjective carrying away from a central part; specif., designating nerves that carry impulses away from a nerve center
    Synonyms:
    motorial
    Antonyms:
    afferent
  1. noun a nerve that conveys impulses toward or to muscles or glands
    Synonyms:
    motor nerve efferent nerve

ارجاع به لغت efferent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «efferent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/efferent

لغات نزدیک efferent

پیشنهاد بهبود معانی