شرمنده، خجالتزده، شرمزده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The embarrassable child blushed at every compliment.
بچهی شرمنده با هر تعریفی سرخ میشد.
She was embarrassable, even over minor mistakes.
او حتی بهخاطر اشتباهات جزئی خجالتزده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «embarrassable» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/embarrassable